حکایت زندگی مردمان له شده
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۴۴۵۹۸۱
این گفتوگو بخشی از گفتوگوی مفصلی است که در سال ١٣٨٩ با زندهیاد فتحالله بینیاز انجام شده است و بیشتر بر جایگاه داستان کوتاه و رمان در ایران دهه ١٣٨٠ تمرکز دارد. پس از گذشت دو سال از درگذشت این نویسنده به اندیشههای او درباره داستان کوتاه و رمان ایرانی نگاهی میاندازیم. رکسانا حمیدی
ایران آنلاین /در زمینه داستان کوتاه از موقعیت مناسبی در سطح جهانی برخوردار هستیم
با مروری بر مجموعه آثار بیشتر داستاننویسان ما در سالیان اخیر، شاید به این نتیجه برسیم که ژانر داستان کوتاه در مقام مقایسه با رمان از استقبال بیشتری برخوردار بوده است و طرفداران بیشتری هم دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ببینید این مساله هم دلیل تاریخی دارد و هم اجتماعی. به لحاظ تاریخی، میتوان گفت که در ادبیات کلاسیک ما نوشتن حکایتها و فابلها بسیار متداول بوده که ساختار هردو به فضای داستان کوتاههای امروزی شباهت بیشتری دارد. یعنی با مروری بر ادبیات منثور دوران گذشتهمان، میتوانیم بگوییم که حکایتها و قصههای کتابهایی چون «گلستان»، «جوامعالحکایات» و «مرزباننامه» بسیار پرطرفدار بودهاند اما به لحاظ اجتماعی میتوان گفت که نوشتن داستان کوتاه در مقام مقایسه با رمان، امر سادهتری محسوب میشود و زمان کمتری را میطلبد چون بیشتر نویسندگان در کشورمان به مفهوم دقیق کلمه حرفهای نیستند، اینکه از صبح تا شب در گوشهای بنشینند و تمام وقتشان را صرف نوشتن یک کتاب کنند و میدانید که به هر حال نوشتن رمان به انسجام فکری بیشتری نیاز دارد و زمان بیشتری هم میطلبد. بنابراین شاید بشود گفت که توجه بیشتر نویسندگان ما به داستان کوتاه امری انتخابی نیست بلکه تحمیلی است. خود من در این باره با بسیاری از نویسندگان نسل جوان ایرانی که داستان کوتاه مینویسند، صحبت کردهام و اکثر آنها به من گفتهاند که بیشتر به نوشتن رمان گرایش دارند تا داستان کوتاه ولی به دلیل آنکه آنها در ساعتهای معمول روز برای کسب معیشت در ادارات دولتی یا شرکتهای خصوصی یا مکانهای دیگر به کار مشغول هستند در این زمانهای مشخص نمیتوانند داستانی بنویسند. به همین دلیل بیشتر آنها ترجیح میدهند که چند شب متوالی وقتشان را به نوشتن داستان کوتاهی اختصاص دهند. در صورتی که برای نوشتن رمان باید موقعیتی مانند موقعیت نویسندهای چون استیون کینگ داشت که از محل فروش کتابهایش درآمد مناسبی کسب میکند تا بتواند هنگام روز، با خیال راحت آثارش را بنویسد.
البته درست است که داستان نویسی در ایران هنوز به آن مرحله حرفهای خود نرسیده و شرایط کافی برای حرفهای بودن نویسندگان ما مهیا نشده است اما با وجود تمامی این مشکلات ملاحظه میکنیم که در سالیان اخیر رمانها و داستانهای بلند به قلم نویسندگان امروز نوشته شده که اتفاقا بسیاری از آنها هم با استقبال زیادی از سوی خوانندگان مواجه شدهاند و به این لحاظ موفق بودهاند. با توجه به اینکه رمان، ژانر غالب در ادبیات امروز جهان است، آیا فکر نمیکنید در ایران هم دارد به ژانر مسلط تبدیل میشود؟
ببینید به صورت نسبی، شما درست میفرمایید و من هم فکر میکنم که صرف نظر از کشورهایی چون امریکا و کشورهای وابسته به امریکای لاتین که در مجموع داستان کوتاه تقریبا به اندازه رمان طرفدار جدی دارد، در بیشتر کشورها رمان، ژانر مسلط ادبیات است. در کشور ما هم دستکم از سال ١٣٠٠ به بعد شاهد نوشتن رمانهای مختلف و مهمی از سوی نویسندگان ایرانی هستیم ولی باز در مجموع بر این اعتقادم که جریان رماننویسی در ایران به نسبت تعداد نویسندگانی که تاکنون داشتهایم، پرشمار نبوده است و علت اصلی آن نیز همچنان که گفتم، ناشی از نبود خلاقیت نویسندگان ما یا ناتوانی اندیشه یا مسائلی از این دست نبوده بلکه برآمده از محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی است.
شما در زمره منتقدینی هستید که بارها براین نکته تاکید کردهاید که گرچه رمانهای ما در مقیاس جهانی از اعتبارچندانی برخوردارنیستند اما داستانهای کوتاهی که نویسندگان ایرانی در سالیان اخیر نوشتهاند، از اعتبار بالایی برخوردارند. با وجود مناقشه درباره چنین دیدگاهی، پرسش من از شما این است که با فرض درست بودن این نظریه، آیا این امر را میتوان به تنهایی نشانهای برای اعتبار ادبیات داستانی امروز ما دانست؟
بله به نظر من در چند سال اخیر، داستانهای کوتاه بسیار خوبی در کشورمان نوشته شده است که اگر به زبانهای انگلیسی، آلمانی یا فرانسوی ترجمه شوند و مثلا دریک مجله ادبی درکنار داستانهای نویسندگان امریکایی و اروپایی به چاپ برسند، متوجه میشویم که چه به لحاظ ساختاری، چه از نظر ایجازی که در آنها به کار رفته است و چه به لحاظ معنایی که به خواننده القاء میکنند، دست کمی از آن داستانها ندارند. اما متاسفانه یک موضوع هست که داستانهای کوتاه ایرانی را در سطح جهانی مهجور نگاه داشته است و آن هم مساله محدودیت گستره زبان فارسی است. البته این موضوع درباره بسیاری از داستانهای نویسندگان کشورهای دیگر نیز صادق است، به عنوان مثال آثار نویسندگانی چون شاندور مارایی و ایمره کرتس مجار تا سالها در سطح جهانی مطرح نبودند چرا که آنها به زبان انگلیسی ترجمه نشده بودند اما به محض اینکه این سد شکسته شد، ملاحظه میکنیم که این وضعیت تغییر کرد و مثلا پس از ترجمه رمان «اخگر» شاندور مارایی، این رمان با استقبال زیادی روبهرو شد. یکی از مشکلات جدی ما در ایران این است که در این کشور برخلاف کشورهایی نظیر ترکیه، کره جنوبی و چین هیچ نهاد فرهنگی مشخصی برای ترجمه آثارادبی وجود ندارد. فراموش نکنید که نویسندگان ترک، کسانی مانند اورهان پاموک و زولفو لیوانلی با کوشش همین موسسات در جهان شناخته شدند. همچنین اگر از سرزمین هند نویسندگانی چون کی ران دِسای ـ نویسنده آثاری چون میراث پوچ ـ یا جومپا لاهیری ـ نویسنده رمان همنام ـ به ترتیب جوایز ادبی بوکر و پولیتزر را دریافت کردهاند، این امرعلاوه بر قابلیتهای خاص داستانهایشان، به این مساله باز میگردد که آنها آثارشان را به زبان انگلیسی نوشتهاند نه هندی یا اگر خالد حسینی رمان معروفش موسوم به «بادبادک باز» را به جای زبان انگلیسی به زبان فارسی دری مینوشت، تردیدی نبود که امروزه هیچ جایگاهی در دنیا پیدا نمیکرد. به هر حال نظر شخصی من این است که ما در مجموع در زمینه داستان کوتاه از موقعیت مناسبی در سطح جهانی برخوردار هستیم و اگر زمانی از من بخواهند که از میان داستانهای کوتاه ایرانی تعدادی را برای ترجمه انتخاب و گزینش کنم، حقیقتا به مشکل برمیخورم چون تعداد داستانهای کوتاه خوب ایرانی (چه به لحاظ محتوایی و چه از نظر تکنیکی) بسیار زیاد هستند ولی همین مساله محدودیت زبانی، باعث شده است که اکثر مخاطبان جدی ادبیات در سطح جهانی از وجود چنین داستانهایی بیخبر باشند. البته این سخن من به این مفهوم نیست که این داستانها فاقد هرگونه اشکال و ضعفی هستند ولی در کل به نظر من بیشتر آنها قابل قبولند.
به نظر شما اشکال بسیاری از داستانهای کوتاه نسلهای جدید داستاننویسی ایران در کدام زمینهها بیشتر قابل مشاهده است؟
یکی از نقاط ضعف بسیاری از این داستانها، افتادن در دام یکسری بازیهای زبانی است که این قضیه ضربه زیادی به ساختار آنها زده است. این مساله البته در برخی از رمانهای امروزی هم دیده میشود اما در داستانهای کوتاه این امر مشهودتر است و در کل استفاده بیرویه از بازیهای زبانی در داستان کوتاه به نسبت رمان، به چارچوب داستان ضربه بیشتری وارد میکند چرا که در محدوده داستان کوتاه شما اصلا این فرصت را ندارید که بازیهای زبانی گستردهای را القا کنید و به اصطلاح با فرم بازی کنید. در عین حال باید به این نکته هم توجه کنیم که هیچ داستان و رمان معتبری را دردنیا نمیتوان پیدا کرد که تنها با فرم، خواننده را جذب کرده باشد و از معانی و مفاهیم روانشناختی یا جامعه شناختی دور بوده باشد. در واقع ادبیات داستانی مناسب باید قصهای بگوید و خواننده را به خود جذب کند و در عین حال او را در عرصههایی مانند معرفتشناسی و هستیشناسی به تفکر وادارد. در واقع اگر به آثار مهم ادبیات داستانی، آثاری مانند «مسخ» کافکا، «بوف کور» هدایت، «دل تاریکی» کنراد، «صد سال تنهایی» مارکز، داستانهای کوتاه چخوف و دیگر آثار برجسته دنیا دقت کنید متوجه میشوید که این قبیل داستانها تنها در فرمشان اهمیت ندارند، بلکه دارای دنیایی از معانی و مفاهیم هستند. اصولا دورانی که فرم و محتوا را از هم جدا میکردند سپری شده است و جایگزین شدن رویکرد ساختارگرایی به جای رویکرد فرمالیستی، خود به تنهایی موید این نکته است. همچنین ملاحظه میشود که موضوع بسیاری از این داستانها در فضاهای محدودی مانند آپارتمانها اتفاق میافتد که البته منظور من در اینجا الزاما چارچوب فیزیکی مکان نیست، بلکه منظورم بیشتر از جهت مکان القایی است. این مساله البته در بسیاری از رمانهای امروز ایران هم دارد اتفاق میافتد. به هر حال به نظر من محدود شدن فضای داستاننویسی ایرانی به همراه افتادن در دام بازیهای فرمی و زبانی از جمله آسیبهای جدیای بوده که در دورهای به آثار بسیاری از داستاننویسان ایرانی ضربه زده و نتیجهاش عدم توجه مخاطبان جدی ادبیات به اینگونه کارها بوده است. البته به نظر میرسد مدتی است که بیشتر داستاننویسان ما متوجه این معضل شدهاند و این امید وجود دارد که وضعیت داستاننویسی ما به مرحله بهتری برسد.
به هرحال شما با وجود رویکرد نقادانهتان نسبت به برخی داستانهای کوتاه در ایران در مجموع نگاه خوشبینانهای نسبت به جریان داستان کوتاه در کشورمان دارید. اما همچنان که خودتان هم تایید کردید امروزه، ژانر مقبول و معیار ادبیات داستانی در سطح جهانی رمان است نه داستان کوتاه. بنابراین آیا فکر نمیکنید که ارایه داستانهای کوتاه موفق نمیتواند برای ادبیات داستانی ما در سطح جهان موفقیتی ایجاد کند و ما در این زمینه باید بیشتر بر خلق رمان تمرکز کنیم؟
بله من سخن شما را تایید میکنم و معتقدم که ارتباط موثر ادبیات ما با جهان در درجه اول از طریق نوشتن رمانهای مناسب میتواند انجام بگیرد. البته منظور من از رمانهای مناسب در اینجا نه الزاما رمانهای نخبه گراست مانند کارهای جویس، ویرجینیا ولف و غیره و نه رمانهای عامه پسند مانند آثار نویسندگانی چون دانیل استیل و جان گریشام. در واقع هیچ کدام از این دو دسته رمانها نمیتوانند معرف ادبیات ما در سطح جهان باشند؛ بلکه نویسندگان ما برای موفقیتشان باید داستانها و رمانهایی در سطح جهانی عرضه کنند که قشر به اصطلاح بالنده جامعه- که چیزی حدودی ٢٠ درصد مردم آن جامعه را تشکیل میدهند- آنها را بپذیرند. از میان اینگونه رمانها میتوانیم به برخی آثار ماریو بارگاس یوسا مانند «سور بز» و «جنگ آخرالزمان»، هاینریش بل مانند «عقاید یک دلقک» و «سیمای زنی در میان جمع» و ژوزه ساراماگو مانند «کوری» و «بلم سنگی» اشاره کنیم. اینگونه رمانها ضمن اینکه بسیار خوشخوان هستند و برای عموم جذابیت دارند دارای خصلت معناگرایی نیز هستند؛ یعنی هم نخبگان این قبیل آثار را میپسندند و هم عموم مردم با آنها ارتباط برقرار میکنند. بنابراین من فکر میکنم که اگر یک متن روایی این دو مولفه را داشته باشد، میتواند خوانندگان دارای سلایق متنوع را به طرف خود جذب کند.
از نظر خود شما ملاک و معیارهای یک داستان کوتاه موفق چیست؟
یک داستان کوتاه معمولا دارای یک رویداد محوری (اعم از ذهنی و عینی) و چند شخصیت مشخص است که در زمان و مکان محدودی اتفاق میافتد. حال اگر شخصیتهای آن داستان در صورت لزوم دیالوگهای مناسبی داشته باشند و در موجزترین شکل ممکن، واکنش خود را نسبت به رویدادها نشان دهند، به نظر من آن داستان در مجموع میتواند داستان موفقی بشود. همچنین باید توجه داشت که یک داستان کوتاه نباید دارای ساختاری کلیشهای باشد و یک نویسنده حرفهای میتواند مثلا با انتخاب یک زاویه دید مناسب و تغییر پنهانی آن از ایجاد چنین ساختاری در داستانهایش جلوگیری کند. مانند شیوهای که خوان رولفو، نویسنده معروف مکزیکی در داستانهای کوتاهش انجام میداد. پس یک نویسنده موفق به خوبی قادر است یک رویداد مشخص را در منتهای ایجاز در داستانش به تصویر بکشد؛ موقعیت داستانی متناسب با آن رویداد را به وجود آورد و کاری کند که شخصیتهای داستانهایش بتوانند در موجزترین شکل ممکن، واکنش خود را نسبت به رویدادها نشان دهند و میتوان گفت که در صورت رعایت این اصول کلی حتی اگر آن داستان پلات مشخصی هم نداشته باشد، در مجموع داستان موفقی خواهد شد. به هر حال من با توجه به این نکاتی که گفتم گمان میکنم که برخی از داستانهای کوتاه امروز ایرانی دارای این ویژگیها هستند و به همین دلیل میگویم که تعداد زیادی از آنها واقعا داستانهای موفقی محسوب میشوند.
وآیا به نظر شما این داستانها میتوانند ماندگار شوند؟
بله به نظرم برخی از آنها واقعا ماندگارند.
در کل فکر میکنید که عموم مخاطبان ایرانی میتوانند با داستانهای کوتاه ارتباط برقرار کنند و از خواندن آنها لذت ببرند؟ چون به نظر میرسد که عموم مخاطبان ادبیات در ایران به سیاق بیشتر جوامع، به خواندن رمان به مراتب بیشتر از خواندن داستان کوتاه علاقه نشان دهند.
مسلما درآن حد و اندازهای که مردم جوامع غربی به خواندن داستانهای کوتاه علاقهمندند، ما چنین چیزی را در کشور خودمان ملاحظه نمیکنیم؛ همچنانکه این مساله درباره خواندن رمان هم صادق است. شما مثلا در مدارس امریکا و کانادا ملاحظه میکنید که معلمان در بسیاری از مواقع به جای تدریس از روی متن خشک کتابهای درسی برای فهم بیشتر محصلین درباره برخی مسائل برای آنها قصههای متناسب با موضوع مورد نظرشان را میخوانند و سپس به صورت متقابل از آنها میخواهند که قصهای بنویسند. مثلا از آنها میخواهند که یک برنامه مشخص تلویزیونی را ببینند و درباره آن هرچه که میخواهند بنویسند چون آنها به این نتیجه کلیدی رسیدهاند که یکی از مولفههای خلاقیت بشر، روایت است. ببینید عنصر تخیل دارای یک امر اولیه و یک امر ثانویه است که امر اولیه، با تصورات انسان ارتباط زیادی دارد. یعنی وقتی که شما پس از مرحله ادراک یک چیز آن را تصور میکنید، همراه با آن تخیل اولیه هم به وجود میآید. یعنی به عنوان مثال شما میتوانید در غیاب درخت به خود درخت بیندیشید و اگر بتوانید که این اندیشیدن را به صورت روایت در بیاورید، این امر باعث خلاقیت ذهن شما خواهد شد. به همین دلیل معتقدم که اگر رسانههای جمعی مانند رادیو و تلویزیون در ایران، این برنامه را دستور کار خود قرار دهند که بسیاری از داستانهای کوتاه مفید را مانند برخی از کشورهای غربی برای مردم بخوانند، فکر میکنم که در جذب مخاطب خیلی موفق شوند چون فراموش نکنید که داستان کوتاه مطابق یک تعریف، برشی از زندگی انسانهای له شده است؛ یعنی انسانهایی که تحت فشارند و اتفاقا بیشتر انسانها نیز چون در زمره محکومین هستند و در جهان هستی تحت فشارند اگر به خواندن داستانهای کوتاه مناسب عادت کنند یا آنها را بشنوند، حتما به آنها علاقهمند میشوند.
شما در ضمن صحبتتان از فرانک اوکانر، نویسنده و منتقد ایرلندی نقل قولی را از کتاب صدای تنها ذکر کردید؛ اینکه داستان کوتاه برشی از زندگی انسانهای له شده است. در عین حال به نظر میرسد که داستان کوتاه در مقام مقایسه با رمان از وجوه روشنفکرانهتری برخوردار باشد و با وجود کوتاهی و ایجازش، چارچوب حساب شدهتر و پیچیدهتری داشته باشد چون در بسیاری از داستانهای کوتاهِ حرفهای، انبوهی از نظریات و ایدهها و اتفاقات باید به صورت خیلی فشردهتر به تصویر کشیده شوند. به همین دلیل اصولا خواندن داستان کوتاه به دقت بیشتری نیاز دارد و باعث میشود که افراد عادی چندان با آن ارتباط برقرار نکنند.
ببینید من فکر میکنم که مخاطبان عادی جامعه نیز با تجربه و ممارست کافی میتوانند به خوبی با داستانهای کوتاه نیز ارتباط برقرار کنند و همچنان که گفتم اگر در کتابهای درسی محصلین در مدارس همراه با تکیه بر گفتههای خشک و سنگین از قصهها و حکایتها و پخش فیلم نیز کمک بگیرند، قطعا موثرتر خواهد بود و باعث خواهد شد که ذهن بچهها از همان ابتدا با قصه و روایت رشد کند. مثلا من فکر میکنم که ترویج و تبلیغ بسیاری از خصوصیات اخلاقی مانند امانتداری و نوع دوستی باید با قصه بیان شود. تاثیر قصه برای عموم مردم به مراتب از گزارش هم بیشتر است. مثلا اگر گزارش داده شود که فلان قدر انسان در زیمبابوه به فقر دچار هستند این گزارش بر عموم مخاطبان تاثیر خیلی زیادی باقی نخواهد گذاشت اما اگر شما این مساله را به صورت تصویری ببینید، قطعا تاثیرش بسیار بیشتر میشود. شما اگر فیلم زندگی هلن کلر را هم دیده باشید، متوجه میشوید که آموزش به این کودک نابینا و ناشنوا نیز از طریق عناصر روایی انجام میشد. در ضمن فراموش نکنید که بسیاری از داستانهای کوتاه مشهور دنیا دارای ریشه شفاهی هستند و از طریق سینه به سینه انتقال پیدا میکنند. به عنوان مثال تعداد این داستانها در انگلستان آنقدر زیاد بود که فردی به نام جفری چاسر آنها را در قرن چهاردهم در مجموعهای تحت عنوان قصهها یا افسانههای کانتربوری گردآوری کرد یا برادران گریم نیز در قرن نوزدهم تعداد زیادی از داستانهای فولکلور آلمان را جمعآوری کردند؛ همین گونه جووانی بوکاچیو ایتالیایی نیز مجموعهای از قصههای کوتاه را در مجموعهای تحت عنوان دکامرون در قرن چهاردهم تالیف کرد.
شما در ابتدای این گفتوگو به محدودیت گستره زبان فارسی به عنوان یکی از موانع اصلی در مهجور ماندن داستانهای کوتاه ایرانی در سطح جهانی اشاره کردید اما دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که اگر رمان و داستانهای کوتاهی در هر گوشهای از جهان نوشته شوند که هم به لحاظ تکنیکی و هم به لحاظ اندیشههای مستتر در آنها، جایگاه بالایی داشته باشند حتما به زبانهای مختلف ترجمه میشوند و به دست مخاطبان جدی ادبیات خواهند رسید و در اینجا دیگر مساله زبان و مهجوری نمیتواند مساله اصلی تلقی شوند. پس شاید از منظری دیگر به این نتیجه برسیم که جریان مسلط داستاننویسی ایرانی هنوز به آن مرحله بلوغ خود نرسیده باشد.
من به این نکته اشاره کردم که با وجود نکات مثبتی که در بسیاری از داستانهای کوتاه ایرانی ملاحظه میکنم، چشمم را روی ضعفهای بنیادی آنها نمیبندم و اتفاقا به برخی از این مشکلات هم اشاره کردم. در اینجا هم میخواهم به این نکته اشاره کنم که یکی دیگر از اشکالات مهم ادبیات داستانی امروز ایران در تلقی نادرستی است که درباره مفاهیمی مانند ادبیات مدرن و فردیت در میان برخی نویسندگان جوان وجود دارد. امروزه برای بسیاری از این نویسندگان ما این دیدگاه جا افتاده است که در ادبیات مدرن دیگر نویسنده نباید با جهان اطراف خودش کاری داشته باشد و در عین حال از مفهوم فردیت، پیگیری منافع و خواستههای شخصی بدون توجه به منافع دیگران را برداشت میکنند و چون این رویکرد جا افتاده است که ادبیات به صورت عام و رمان به صورت خاص بر محور فردیت میچرخد، در نتیجه بسیاری از نویسندگان ما این تلقی از فردیت را در آثار خودشان انعکاس میدهند. در صورتی که باید توجه داشت که فردیت الزاما به مفهوم فردگرایی نیست و این تلقیای که از فردیت وجود دارد، در واقع بیشتر با مفهوم فردگرایی ملازمه دارد. فردیت به این معناست که هر انسانی (اعم از مرد، زن و کودک) در جامعه چه درعرصه تولید و چه در عرصه مبادلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اجتماع، جایگاه خاص خودش را دارد که تحت هیچ عنوان و مفهومی نباید این حقوق انسانی نادیده گرفته شوند. بنابراین میتوان گفت که مفهوم فردیت بیش از همه با رویکرد اومانیستی ملازمه دارد. پس اگر ما در نگارش رمان یا داستان کوتاه با این استدلال که چون محور رمان باید بر اساس فردیت (یا فردگرایی به مفهوم دقیقتر) استوارباشد، باید خود را از جامعه منفک کنیم. در واقع چیزی بر جهان نیفزودهایم چراکه اگر شما به آثار بهترین نویسندگان غربی هم نگاه کنید، متوجه میشوید که عرصه و زمینه اصلی داستانهایشان واقعا اجتماع است اما نه الزاما به مفهوم کلیشهای آن یا اینکه حتما اموری از زندگی روزمره را به نمایش بگذارند. چون امروزه شما میتوانید در داستانهایتان با چهار، پنج ویژگی یک فضا یا اجتماعی را ترسیم کنید، مثلا موضوعی مانند ستم بر زنان، نژادها و اقوام مختلف را میشود با یکی دو مختصات به تصویر کشید و ضرورتی ندارد که برای به تصویر کشیدن آنها به شرح بالزاکی موضوع یا نقالی روی بیاورید. مثلا شما اگر به رمانها و داستانهای کوتاه نویسندگان منطقه امریکای لاتین بنگرید، متوجه میشوید که در زمینه اصلی این داستانها تمامی باورها، اعتقادات، آداب و رسوم و روابط انسانیشان به خوبی منعکس است و این مساله را شما با خواندن آثاری از آستوریاس، فوئنتس، یوسا و دیگران میتوانید به خوبی ملاحظه کنید. با نگاهی به بیشتر داستانهای دنیای انگلیسیزبان و آثار نویسندگانی چون جویس کرول اوتس، آلیس مونرو و جان بارت نیز همین مساله را میتوانید ملاحظه کنید. به هرحال فراموش نباید کرد که انسانها در درجه نخست در روابطی که با یکدیگر دارند، ساخته میشوند نه در محیط این شهر یا آن شهر و میتوان گفت که این مناسبات اجتماعی است که من انسان را شکل میدهد؛ اینکه چگونه بیندیشد و... و اگر امروزه این مناسبات به شیوه نوین خود (نه الزاما به سبک دیکنز، بالزاک و زولا) در داستانها بازتاب پیدا نکنند، مسلما دیگر آن رمانها و داستانهای کوتاه جانی نمیگیرند و به اموری انتزاعی تبدیل میشوند. ببینید اگر من بخواهم یک تعریف دقیقی از رمان برای شما ارایه دهم، باید بگویم که رمان چیزی نیست جز برخورد شخصیتهای متعدد با رویدادهای گوناگون در مکانها و زمانهای متعدد که تمامی این تلاقیگاهها بتوانند برای مخاطبان پرسشی را ایجاد کنند و چنین ژانری نمیتواند امری انتزاعی و بیبو و خاصیت باشد چنان که برخی فرمالیستهای افراطی تبیین میکنند.
حالا پرسش من از شما این است که رمانهای ایرانی تا چه اندازه توانستهاند دنیای اطراف خود و مناسبات اجتماعی را در خود منعکس و پرسشهای اجتماعی، فلسفی و هستیشناسانه را مطرح کنند؟
البته برخی رمانهای ما تا اندازهای توانستهاند چنین دستاوردهایی داشته باشند ولی مشکل بسیاری از آنها این بود که نویسندگان آن رمانها در پرداخت داستانی کارهایشان از تکنیکهای داستاننویسی روز به ندرت استفاده کردند. ببینید به عنوان مثال یکی از وجوه مدرنیستی آثار داستانی در مساله دروننگری نهفته است؛ اینکه ما درون شخصیتهای داستانمان را به تمام معنا بشکافیم. اما بیشتر داستاننویسان ما از این امر غافل شدند و بیشتر به امور بیرونی و سطحی توجه نشان دادند. میتوانم بگویم که ما بیش از حد معمول با امور بیرونی و حتی با فرم بازی کردیم و حتی این مساله را هم کنار گذاشتیم و به بازیهای زبانی توجه نشان دادیم. ببینید اگر در یک اثر داستانی از بازیهای زبانی در حد معقولی استفاده شوند و به خصوص به شکلهایی چون استعاره یا مجاز مرسل و نماد (سمبل) در داستانها به کار روند یا به صورت جملات کوتاه و گذری در رمانها استفاده شوند نهتنها اشکالی ندارند، بلکه میتوانند به جذابیت اثر بیفزایند و اصولا نویسندگان میتوانند به عنوان یک استراتژی و راهبرد از این بازیهای زبانی استفاده کنند ولی اگر این بازیهای زبانی به هدف اصلی نویسنده مبدل شود، آنجاست که میتوان به صورت جدی با این رویه مخالفت کرد. مثلا کافکا در زمره نویسندگانی بود که در میانه داستانهایی مانند «مسخ»، «قصر» و «محاکمه» به صورت موقت گره داستانی را کنار میگذارد و از بازیهای زبانی در سطوح عالی، دانی و متوسط به خوبی استفاده میکند ولی این استراتژی همچنان که گفتم، به صورت موقت و کوتاهمدت اتفاق میافتد و پس از مدتی او دوباره به سمت گره داستانیاش کشیده میشود تا خواننده را به پای متن بنشاند. اما درمورد داستانهای ایرانی ما در بسیاری از مواقع میبینیم که قصه اصلی داستان بدون دلیل موجهی در میانه کار رها میشود و دیگر به صورت تام از بازیهای فرمی و زبانی استفاده میشود در صورتی که فرهیختهترین خوانندگان و جدیترین منتقدین هنری بارها ابراز کردهاند که ما در یک اثر داستانی در درجه اول به دنبال قصه میگردیم. یعنی ما در یک رمان اول باید قصهای داشته باشیم آنگاه در اطراف آن میتوانیم انواع و اقسام استراتژیها را به کار ببریم و موقتا گره داستانیمان را کنار بگذاریم یا اینکه مانند داستایوفسکی در رمان «برادران کارامازوف» یا شکسپیر در نمایشنامه «مکبث» به شخصیتپردازی توجه کنیم و شخصیتهای نمادین را به وجود آوریم.
انتظاری که پس از مرگ هم ادامه دارد
فتحالله بینیاز همواره اصرار زیادی داشت که آثارش بدون سانسور و حذف منتشر شوند و به سبب همین مقاومت، معمولا همیشه تعدادی از کتابهایش در انتظار دریافت مجوز بودند. حتی بعد از درگذشتش نیز تعدادی از آثار او در انتظار انتشار ماندند و اینچنین است که هنوز تعدادی از آثار این نویسنده و منتقد ادبی منتشر نشدهاند.
مجموعه داستان «خواهرم منیژه»، رمانهای «خیبر غریب»، «او را زنده بردم تا به گور» و «آفتابگردانهای پژمرده» کتابهای این نویسنده هستند که هنوز منتشر نشدهاند. البته رمان «آفتابگردانهای پژمرده» او در روزهای قبل از درگذشتش به صورت بسیار محدودی چاپ شد و با امضای خودش به تعدادی از دوستانش اهدا شد.
علیرضا زرگر، دبیر جایزه مهرگان ادب روز ١٢ مهرماه در دومین سالروز درگذشت بینیاز اعلام کرد که ۱۹ اثر از آثار این نویسنده آماده چاپ است که شامل ۱۴ رمان و پنج مجموعه داستان میشود. در صورت انتشار، حقوق مادی و معنوی همه این آثار از سوی خانواده این نویسنده برای توسعه ادبیات به بنیاد مهرگان سپرده شده است.
۵۰۰ مقاله، نقد و مرور کتاب، ۱۵۰ جلسه سخنرانی و نقد و بررسی ادبیات داستانی معاصر، چند ده مصاحبه و گفتوگو درباره مسائل ادبیات، ۲۲ رمان و مجموعه داستان، هشت کتاب مرجع درباره نقد و نظریههای ادبی و آثار چاپنشده دیگر حاصل ۶۷ سال عمر فتحالله بینیاز است./ اعتماد
منبع: ایران آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۴۴۵۹۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۲۰ فیلم برتر تاریخ سینمای ژاپن
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بیش از یک قرن است که سینمای ژاپن با خلق تاثیرگذارترین، متمایزترین و عمیقترین فیلمها، مخاطبان را مسحور خود میکند. پشت خلق این فیلمها کارگردانان تحسینشدهای مانند آکیرا کوروساوا، هایائو میازاکی و یاسوجیرو اوزو و همچنین فیلمسازان مدرنی مانند هیروکازو کورئیدا و تاکاشی میکه قرار دارند.
بدون شک هیچ محدودیتی برای کارگردانان ژاپنی و ظرفیت ذهن نابغه و خلاق آنها برای سوق دادن روایتهای سینمایی به مسیرهای جدید و جسورانه وجود ندارد. فیلمهای ژاپنی از حماسههای اکشن سامورایی گرفته تا درامهای مفهومی، از تریلرهای هیجانانگیز تا انیمههای جادویی، تنوع بالایی دارند.
این فیلمها بهلطف خلق جهانهای بصری پرکشش با ارزشهای فنی که بهسادگی در هیچ کجای دنیا وجود ندارد، شناخته میشوند. اما این باعث نمیشود که داستان فیلمهای ژاپنی دور از ذهن باشد. در واقع، فیلمسازان ژاپنی برداشتها و نگاهی دارند، که اصیل و خاص خودشان است اما، درعینحال با تمام جهان ارتباط برقرار میکند.
خلق فیلمهای هنری ژاپن، در تاریخ این کشور جریان دارد. توکیوی معاصر و ژاپن فئودالی، داستانهایی دارند که هنوز حس تازهای را به مخاطب میدهد و به او اجازه میدهد زیبایی را در سادهترین چیزها بیابد.
ما اینجا فهرست بهترین فیلمهای ژاپنی تمام دوران را با شمارش معکوس به شما معرفی میکنیم. فقط بهتر است به شما تاکید کنیم که با شناخت و تماشای این آثار، انفجاری از طیف خلاقانه این فیلمسازان و لذت ناب سینمایی، از صنعت فیلمی که پس از این همه سال همچنان به شگفتی و نوآوری بیپایان ادامه میدهد، در مغز و قلب شما رخ میدهد.
۲۰. خواهر کوچک ما (Our Little Sister)
ژانر: درام
سال ساخت: ۲۰۱۵
کارگردان: هیروکازو کورئیدا
بازیگران: هاروکا آیاسه، ماسامی ناگاساوا، کاهو، یوکو ناکامورا، جون فوبوکی، شینوبو اوتاکه و کیرین کیکی
خواهر کوچک ما براساس یک مانگای زیبا که توسط آکیمی یوشیدا در طول یک دهه از سال ۲۰۰۶ نوشته شده ساخته شدهاست. این فیلم یک درام خانوادگی معاصر است، که حول زندگی سه خواهر بهنامهای ساچی، یوشینو و چیکا میچرخد.
این سه خواهر بعد از مرگ پدرشان با اکراه از خواهر و برادر کوچکشان که تا قبل از آن هیچ اطلاعی از وجودشان نداشتهاند، مراقبت میکنند. دختران برای سازگاری با خانواده جدید و ایجاد تعادل بین مسئولیتهای خود تلاش میکنند. آنها به شهر ساحلی سنتی کاماکورا نقلمکان کرده و درنهایت بهلطف رویدادهای شاد و غمگین و امیدواریهای و ناامیدیها، هر روز به هم نزدیک میشوند.
کارگردان این اثر یعنی هیروکازو کورئیدا یک فیلمساز شناختهشده است، که سادهترین صحنهها را با احساسات بسیار خود جان میبخشد. غیرممکن است با تماشای فیلمهای این کارگردان احساس نکنید، که قلبتان فرو میریزید. در فیلم خواهر کوچک ما، از کارهای معمولی مانند درست کردن سوپ میسو گرفته تا آویزان کردن لباسهای شستهشده، هر فریم معنای عمیقتری درباره قدرت شفابخش بخشش دارد و این حقیقت را ثابت میکند، که خانواده فقط با همخون بودن تعریف نمیشود.
۱۹. بهشت و دوزخ (High and Low)
ژانر: درام جنایی
سال ساخت: ۱۹۶۳
کارگردان: آکیرا کوروساوا
بازیگران: توشیرو میفونه، تاتسویا ناکادای و کیوکو کاگاوا
این تریلر پلیسی هیجانانگیز و پرمخاطب آکیرا کوروساوا، یک تاجر ثروتمند به نام کینگو گوندو را دنبال میکند، که در تلاش است تا یک شرکت تولید کفش را خریداری کند. اما در این گیرودار آدمرباها به زندگی او هجوم آورده و از او باج میخواهند. اما آدمربایان بهطور تصادفی کودک اشتباهی یعنی پسر راننده گوندو را میربایند و آنچه در ادامه میبینیم، یک آدمربایی ناامیدکننده برای مجرم است و یک دوراهی اخلاقی برای گوندو.
ازطرفی قانون و پلیس هم وارد این ماجرا شده و بهآرامی به مجرمین نزدیک میشوند. بهشت و دوزخ بهشکل یک فیلم هیجانانگیز شروع و به یک درام جنایی تبدیل میشود. این انتقال ژانر آنقدر بدوندردسر و ملایم اتفاق میافتد، که در جریان فیلم شما را با ناهنجاریهای ژاپن که مدتها است فراموش شدهاست هم، آشنا میکند. درباره کوروساوا باید گفت که، این کارگردان صاحبسبک بهطرز ماهرانهای نقدهای اجتماعی درباره اختلاف طبقاتی و اخلاقیات را در میان طرحی که پیرنگ بسیار محکمی دارد، قرار میدهد، که نمیتوان نادیدهاش گرفت. توشیرو میفونه در نقش گوندو در این فیلم میدرخشد و بهشت و دوزخ را به یکی از بهترین تریلرهای تمام دوران سینما تبدیل میکند.
۱۸. قلعه متحرک هاول (Howl’s Moving Castle)
ژانر: انیمه
سال ساخت: ۲۰۰۴
کارگردان: هایائو میازاکی
جای تعجب نیست، که در این لیست حداقل یک فیلم از هایائو میازاکی وجود داشتهباشد. قلعه متحرک هاول یک انیمیشن خیالانگیز است که سوفی، زن جوانی را دنبال میکند که توسط طلسم جادوگری به یک پیرزن تبدیل میشود. سوفی به دنبال باطل کردن این طلسم و در جستجوی درمان، وارد قلعه متحرک جادویی میشود که جادوگری به نام هاول در آن زندگی میکند. او نهتنها در قلعه متحرک هاول پناه میگیرد، بلکه با او، شاگرد مهربان و مترسک زندهاش، دوست میشود. قلعه متحرک هاول بهعنوان یکی از محصولات استودیوی جیبلی، یک ضیافت جذاب و شگفتانگیز برای احساسات است.
اصالت این اثر بهلطف ایدههای بسیار نو و خلاقانه، تصاویری که با دست میازاکی طراحی شدهاست، شخصیتهای منحصربهفرد و سکانسهای پرواز تحسینبرانگیز است. میازاکی خود اغلب بهدلیل حسوحال خاص شخصیت هاول، عشق بیچونوچرای خود را نسبت به این شخصیت ابراز میکند و آن را به یک کلاسیک جاودانه تبدیل کردهاست.
۱۷. نبرد سلطنتی (Battle Royale)
ژانر: اکشن
سال ساخت: ۲۰۰۰
کارگردان: کینجی فوکاساکو
بازیگران: تاتسویا فوجیوارا، آکی مائدا، ماسانوبو آندو، کو شیباساکی، چیاکی کورییاما، تاکشی کیتانو و آنا ناگاتا
اگر مجموعه فیلمهای بازیهای گرسنگی را دیدهباشید، دنیای پادآرمانشهری که ترسیمکردهاست را، بهیاد دارید. در این پادآرمانشهر، جوانان به جنگلی متروک فرستاده میشوند تا خود را تامین کنند، شکار کنند و دوستان خود را بکشند تا پیروز بیرون بیایند. باید بدانید که نبرد سلطنتی پیش از بازیهای گرسنگی این داستان را روایت کردهاست. در این فیلم کلاسیک، کینجی فوکاساکو بهشکلی خیرهکننده با قرار دادن ۴۲ دانشآموز دبیرستانی درمقابل یکدیگر، در نبردی تا سرحد مرگ خطرناک، پیچوتاب دلهرهآوری را خلق میکند.
در داستان این فیلم که انگار نسخه آینده ژاپن است، قانونی یک کلاس درس را که بهصورت تصادفی انتخاب شدهاست، برای رقابت در جزیرهای انتخاب میکند، که تنها باید یک دانشآموز در آن زنده بماند. این دانشآموزان با یک قلاده انفجاری تحتنظر هستند و در صورت شکستن حتی یک قانون، منفجر میشوند. نیازی به گفتن نیست که خشونت در فیلم به حد تکاندهندهای میرسد، اما در خدمت برجسته کردن پرسشهای عمیقتر درباره نفوذ قدرت و نقش اخلاق در جوامع است. بهعلاوه، نبرد سلطنتی از جوانی شخصیتها و سکانسهای اکشن هیجانانگیزی تغذیه میکند، تا نشان دهد که جامعه حاضر و مایل است، فرزندان خود را برای انقلاب بزرگتر قربانی کند.
۱۶. دروازه جهنم (Gate of Hell)
ژانر: درام عاشقانه
سال ساخت: ۱۹۵۳
کارگردان: تینوسوکه کینوگاسا
بازیگران: کازوئو هاساگاوا و ماچیکو کیو
فیلمهای زیادی درباره جنون ناشیاز عشق نافرجام ساخته شدهاند، اما هیچکدام به اندازه دروازه جهنم تاثیرگذار و زیبا نیستند. برای نام بردن از افتخارات دروازه جهنم، باید گفت این فیلم در سال ۱۹۵۵ جایزه اسکار بهترین فیلم خارجیزبان و بهترین طراحی صحنهولباس را دریافت کرد. همچنین، این شاهکار ساختهشده توسط تینوسوکه کینوگاسا، اولین فیلم ژاپنی رنگی است.
دروازه جهنم داستان یک مثلث عشقی محکوم به فاجعه را دنبال میکند، که در برابر تجملات زیباییشناختی دوران هیآن ژاپن قرار میگیرد. در این روایت یک سامورایی به نام موریتو اندا، قهرمانانه بانو کسا را، زنی بسیار زیبا که در نهایت عاشقش میشود، نجات میدهد. با این حال، موریتو بعد از آن متوجه میشود که کسا، پیش از آن با واتارو واتانابه ازدواج کردهاست. او در روند تعقیب عشقش به دیوانگی محض فرو میرود.
دروازه جهنم شامل بخشی از خیرهکنندهترین مبارزات با شمشیر، صحنههای نبرد، کاخها، باغها و کیمونوهای دلربای ژاپنی است، که در قالب یک فیلم رنگی موردتوجه مخاطب قرار میگیرد. واضح است که سینمای ژاپن همیشه ابزارهایی برای تبدیل داستان عاشقانه به اثری هنری با زیبایی غمانگیز داشتهاست.
۱۵. آشوب (Ran)
ژانر: درام حماسی
سال ساخت: ۱۹۸۵
کارگردان: آکیرا کوروساوا
بازیگران: تاتسویا ناکادای، آکیرا تروئو، جین پاچی نزو، دایسوکه ریو، میکو هارادا و یوشیکو میازاکی
آشوب بهعنوان آخرین شاهکار کوروساوا در پنجاهوهشتمین دوره اسکار، نامزد چهار جایزه ازجمله؛ بهترین کارگردانی شده و در آخر جایزه اسکار بهترین طراحی لباس را بهدست آورد. این فیلم که در طول آخرین روزهای حرفه طولانیمدت کوروساوا فیلمبرداری شدهاست، حماسه خونین سامورایی درباره خیانت، جنون و جنگ است، که با ظرافت تمام از شاه لیر ویلیام شکسپیر اقتباس شدهاست.
داستان این فیلم درباره لرد بزرگ هیدتورا ایچیمونجی است، که در هفتاد سالگی، قدرت خود را بین سه پسرش تقسیم میکند. طبق رویکرد این پادشاه، تارو که بزرگتر است، حکومت خواهدکرد. جیرو و سابوروی جوانتر هم، مسئولیت قلعه دوم و سوم را بر عهده خواهندگرفت. اما طمع و جاهطلبی آنها را علیه پدرشان و همدیگر قرار میدهد. کل درام پیرامون حکمرانی است، ولی با صحنههای نبرد بزرگی که در مناظر سرسبز و وسیع گرفته شدهاند، به چشماندازی زیبا تبدیل شدهاست. تاتسویا ناکادای در این فیلم در نقش پدری آشفته با قدرت و ناامیدی بازی میکند، که سلطنتش در مقابل چشمانش از هم فرو میپاشد. شاید بزرگترین دستاورد کوروساوا کسب نامزدی بهترین کارگردانی برای این فیلم باشد.
۱۴. پادشاهی رویاها و جنون (Kingdom of Dreams and Madness)
ژانر: مستند
سال ساخت: ۲۰۱۳
کارگردان: مامی سونادا
بازیگران: هایائو میازاکی، توشیو سوزوکی، ایسائو تاکاهاتا و هیدهآکی آنو
پادشاهی رویاها و جنون یکی از فیلمهای متفاوت این فهرست است، زیرا بهعنوان یک مستند پشتصحنه شناخته میشود. اما دلیل کسب جایگاه چهاردهم این فیلم، خلق تصویر فوقالعاده از فرهنگ ژاپنی است. پادشاهی رویاها و جنون، استودیو جیبلی را در طول تولید چالشبرانگیز انیمه باد برمیخیزد و افسانه شاهدخت کاگویا بهشکلی گیرا دنبال میکند.
ما در این فیلم شاهد نبوغ، سختکوشی و ویژگیهای خاص انیماتورهای نمادین هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا هستیم، که در هنگام ساخت این فیلمهای جاهطلبانه در هنر خود غرق شدهاند. اما قلب مستند در خود استودیو جیبلی پرجنبوجوش و پویا نهفته است. در این فضا گروهی از انیماتورهای بااستعداد مجنون در کنار کارگردانان بزرگ کار میکنند و به داستانهای آنها روح میبخشند. توشیو سوزوکی، پسر هایائو میازاکی یعنی گورو میازاکی و هیداکی آنو، خالق فرنچایز بشارت، دیگر افرادی هستند که در این انیمه شناخته میشوند.
۱۳. تامپوپو (Tampopo)
ژانر: کمدی
سال ساخت: ۱۹۸۵
کارگردان: جوزو ایتامی
بازیگران: کن واتانابه، کوجی یاکوشو، تسوتومو کامازاکی، نوبوکو میاموتو، ماریکو اوکادا، یوشی کاتو، هیدجی اوتاکی و اوتومو ریوتارو
فرهنگ ژاپنی لذیذترین غذاها را دارد. بنابراین واضح است که یک کمدی کلاسیک حول محور غذا و البته رابطه عاشقانه، به نحوی که دلچسب و کمدی باشد، برای فهرست بهترین فیلمهای ژاپنی مناسب است. اثر هنری متفاوت جوزو ایتامی، تامپوپو، داستان گروهی از مردان را دنبال میکند که به بیوهای کمک میکنند، تا مغازه رامنفروشیاش را احیا کند.
این فیلم کمدی پر از صحنههای خندهآور و درام مفهومی، تنشهای وابسته به عشق را در هم میآمیزد و درعینحال با تمسخر فیلمهای آمریکایی و ایجاد سکانسهایی پیرامون تابوهای جنسی، حرف متفاوتی میزند. در قلب خود این فیلم، ممکن است شعارهایی درباره لذت بردن از چیزهای ساده در زندگی مانند غذا، دوستی و عشق باشد. اما با وجود کارگردانی مانند جوزو ایتامی، نتیجه یک داستان تخیلی وحشیانه است، که در صحنههای غیرقابلپیشبینی خود، غذاهای ژاپنی و شادی مشترک حاصل از اشتراک یک کاسه نودل را جشن میگیرد.
۱۲. نام تو (Your Name)
ژانر: انیمه عاشقانه
سال ساخت: ۲۰۱۶
کارگردان: ماکوتو شینکای
نام تو بهعنوان سومین فیلم ژاپنی پرفروش تاریخ سینما، نامزد جایزه بهترین پویانمایی سال آکادمی فیلم ژاپن و برنده جایزه بهترین پویانمایی در انجمن منتقدان فیلم لسآنجلس، چهلونهمین جشنواره فیلم سیتخس و هفتادویکمین جایزه فیلم ماینیچی شدهاست. این انیمه پرفروش ماکوتو شینکای، داستانی دراماتیک و جذاب از دو نوجوان را روایت میکند، که بهطرز مرموزی از خواب بیدار میشوند و متوجه میشوند بدنهایشان عوض شدهاست.
تاکی تاچیبانا یک پسر شهری است، که در زندگی روزمره خود غرق است و میتسوها میامیزو یک دختر روستایی است، که از روند فروتنانه زندگی خود راضی است. دنیاهای مختلف آنها زمانی با هم برخورد میکند، که مجبور میشوند زندگی دیگری را برای مدتی زندگی کنند، و بهطور غیرقابل توضیحی در یک داستان عشقی فراتر از درک زمان و مکان به هم متصل میشوند. تنها راه برای تاکی و میتسوها برای جلوگیری از این امر این است که، برای اولین بار یکدیگر را ملاقات کنند. نام تو دارای جذابیتهای بصری و یک موسیقی متن تکرارنشدنی است، که داستان جادویی چگونگی پیوند سرنوشت دو روح را تکمیل میکند.
۱۱. هاراکیری (Harakiri)
ژانر: درام سامورایی
سال ساخت: ۱۹۶۲
کارگردان: ماساکی کوبایاشی
بازیگران: تاتسویا ناکادای، رنتارو میکونی، شیما ایواشیتا، آکیرا ایشیهاما و ایچیرو ناکاتانی
اگر از طرفداران فیلمهای کوئنتین تارانتینو هستید که در آنها او امضای خاص خود را از خشونت و سکانسهای اکشن شیک بهکار میبرد، پس هاراکیری را ببنید، تا معنای خشونت جذاب در سینما را درک کنید. درام سامورایی برنده جایزه کوبایاشی حول محور یک رونین یا همان سامورایی سرگردان و بزرگ به نام هانشیرو است، که از یک ارباب فئودال تقاضای اجازه برای خودکشی آیینی در حیاط خانهاش را دارد.
اما همانطور که داستان گرهگشایی میشود، از طریق چندین فلاشبک، ما حقیقت آزاردهنده پشت تلاش هانشیرو برای انتقام و داستان چیجیوا، سامورایی جوانی را که زمانی به دیدار ارباب فئودال رفتهاست، میفهمیم. درحالیکه فیلمهای سنتی سامورایی قالب خاص خود را داشته و بر موضوعات مخصوص به خود تمرکز دارند، هاراکیری یک پوسیدگی اخلاقی را در قلب ژاپن فئودال به نمایش میگذارد. در این فیلم تاتسویا ناکادای در نقش رونین شکسته، بازی فوقالعادهای ارائه میدهد و فیلم را از یک درام لطیف به یک شاهکار فراموشنشدنی ارتقا میدهد.
۱۰. دزدان فروشگاه (Shoplifters)
ژانر: درام
سال انتشار: ۲۰۱۸
کارگردان: هیروکازو کورئیدا
بازیگران: لیلی فرانکی، ساکورا آندو، مایو ماتسواوکا و کیرین کیکی
این فیلم برنده نخل طلا به کارگردانی هیروکازو کورئیدا، زندگی یک خانواده فقیر و درعینحال دوستداشتنی را ترسیم میکند، که از طریق خلافهای کوچک امرارمعاش میکنند. اوسامو بهعنوان سرپرست این خانواده، در یکی از دزدیهای معمولیاش از مغازه، یوری، دختر بچهای را پیدا میکند که در سرما یخ زدهاست. اوسامو او را به خانه میبرد و حقیقت را درباره خانوادهاش میفهمد و به دنبال آن تصمیم میگیرد او را عضوی از خانواده خودش کند.
دزدان فروشگاه فضای متفاوتی نسبت به فیلمهای سابق کورئیدا مانند؛ خواهر کوچک ما، موباروسی، و مثل پدر، مثل فرزند دارد. پیام اصلی این فیلم آنقدر مهم است، که نمیتوان آن را نادیده گرفت. دزدان فروشگاه قلب شما را در دستان خود میگیرد و به یادتان میآورد، که تا چه اندازه به مهربانی و دلسوزی یکدیگر نیازمند هستید. فیلم در خلال لحظات آرام و شاد و انجام کارهای روزمره در خانوادهای که در حاشیه ثروت جامعه زندگی میکند، نگاهی ملایم به خود میگیرد، اما درسهای بسیار مهمی به مخاطب میدهد.
۹. آکیرا (Akira)
ژانر: انیمه
سال انتشار: ۱۹۸۸
کارگردان: کاتسوهیرو اوتومو
کاتسوهیرو اوتومو در آکیرا، مانگای علمی تخیلی که خودش نوشتهاست را، به یک فیلم انیمه سایبرپانک پیشگامانه تبدیل کرده، که به یکی از محبوبترین فیلمهای انیمیشن ژاپنی تبدیل شدهاست. آکیرا نوجوانی به نام تتسو را دنبال میکند، که قدرتهای خاص او شروع به بیدار شدن میکند و توکیو را با هرجومرج و نابودی تهدید میکند. در طرف دیگر، رهبر باند دوچرخهسواری، کاندا، دوست دوران کودکی تتسو و فردی با عقده مردانه است، که بهسادگی نمیتواند برتری دیگران را تحمل کند.
درگیری وحشتناک تتسو و کاندا شامل اعمال جنونآمیز و اقدامات سیاسی خرابکارانه است. انیمیشن آکیرا هر مرزی را که تابهحال در این ژانر ترسیم شدهبود، جابجا کرده و شکل هنری جدیدی خلق میکند، که توکیوی غرق در تابلوهای نئونی و آسمانخراشهای بلند را با زیباییشناسی تکرارنشدنی خود به تصویر میکشد. از بررسی این که چگونه قدرت ذهن را فاسد میکند، تا ترس از آنچه فناوری افسارگسیخته میتواند به آن تبدیل شود، آکیرا یک نمایش پرقدرت از ژاپن است.
۸. مدفن کرمهای شبتاب (Grave of the Fireflies)
ژانر: انیمه
سال انتشار: ۱۹۸۸
کارگردان: ایسائو تاکاهاتا
جالب است بدانید که مدفن کرمهای شبتاب بهطور همزمان با همسایه من توتورو اثر میازاکی منتشر شد. و حتی باوجود اینکه ایسائو تاکاهاتا بهاندازه هایائو میازاکی تحسینشده نیست، این شاهکار احساسی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. این فیلم که روزهای پایانی جنگ جهانی دوم را از نگاه دو خواهر و برادر، سیتا نوجوان و ستسوکو، خواهر کوچکترش روایت میکند، مبارزه برای بقا را در کشوری به نمایش میگذارد، که هنوز درگیر عواقب بزرگترین رویداد تاریخ است.
خواهر و برادر به دنبال غذا و سرپناه میگردند و تمام تلاش خود را میکنند تا پس از تخریب خانهشان در بمباران آتش، از یکدیگر مراقبت کنند. داستان ساده و درعینحال عمیق، گواهی بر توانایی تاکاهاتا در تزریق احساسات عظیم به هر لحظه و تصویر فیلم است. مدفن کرمهای شبتاب ادای احترامی به بیگناهی کودکانی است، که آرامششان بهراحتی بوسیله جنگ نابود میشود.
۷. راشومون (Rashomon)
ژانر: تریلر روانشناختی
سال انتشار: ۱۹۵۰
کارگردان: آکیرا کوروساوا
بازیگران: توشیرو میفونه، ماسایوکی موری، ماچیکو کیو، تاکاشی شیمورا و مینورو چیاکی
راشومون بهعنوان اولین فیلمی که کوروساوا و سینمای ژاپن را به جهان شناساند، برنده جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز شدهاست. این فیلم همچنین جایزه اسکار افتخاری اسکار را هم بهدست آوردهاست. راشومون یکی دیگر از آثار کلاسیک کارگردان بزرگ آکیرا کوروساوا است، که نقطه عطفی برای تریلرهای جنایی روانشناختی آینده شده و از آن زمان تعداد کمی از آثار سینمایی توانستهاند به جایگاهش برسند.
طرح این فیلم بسیار ساده است: چهار نفر روایتهای متناقضی از قتل یک مرد و تجاوز به همسرش ارائه میدهند. اما داستان فیلم، که از طریق فلاشبکها روایت میشود، به همان اندازه که ترسناک است، دیوانهکننده هم است. کوروساوا در این فیلم بسیار ماهرانه از روش داستانسرایی غیرخطی و تغییر دیدگاهها استفاده میکند و حقیقت را درباره ماهیت انسان و اعتبار حافظه انسان به نمایش میگذارد. راشومون با بازیهای دراماتیک توشیرو میفونه و ماچیکو کیو، داستانی پر از پیچشها و چرخشهای تکاندهنده دارد. اما جذابیت اصلی این فیلم در این واقعیت نهفته است، که حقیقت عینی ممکن است اصلا وجود نداشتهباشد و فقط نسخههای ذهنی شکل گرفته ناشی از تعصب و علاقه شخصی آن را آشکار میکند.
۶. داستان توکیو (Tokyo Story)
ژانر: درام
سال انتشار: ۱۹۵۳
کارگردان: یاسوجیرو اوزو
بازیگران: ستسوکو هارا، چیشو ریو، چیهکو هیگاشییاما، کیوکو کاگاوا، هاروکو سوگیمورا، سو یامامورا، کونیکو میاکه،، شیرو اوساکا
هدایت فهرست بهترین آثار سینمایی ژاپنی به سمتی بهنسبت دراماتیک با کمک داستان توکیو، فیلم برنده چندین جایزه مهم سینمایی، جذاب است. این فیلم به کارگردانی یاسوجیرو اوزو، داستان یک زوج سالخورده را روایت میکند، که تمام مسیر را از اونومیچی به توکیو میروند تا از فرزندان بزرگشان دیدن کنند. کویچی، بزرگترین فرزند این زوج سالخورده، یک پزشک ماهر است و شیگه دخترشان، یک آرایشگر موفق. اما هر دو این فرزندان آنقدر مشغول هستند، که نمیتوانند وقت خود را با والدینشان بگذرانند. بنابراین مراقبت از آنها بر عهده نوریکو، بیوه کوچکترین پسرشان که در جنگ شهید شده، است
. موسیقی لطیف، دیالوگها مفیدومختصر و داستان فیلم لطیف است، اما اوزو موفق میشود شکاف بیننسلی و رویدادهایی را که شکل ژاپن پس از جنگ را تغییر دادهاست، به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشد. این نحوه روایت اوزو احساسات شما را چنان درگیر میکند، که کمتر اثری میتواند این کار را با شما کند. این اثر با گرمی و صمیمیت به شما نزدیک میشود و در آن شاهد پخش صحنههایی شعرگونه هستید، که غم و اندوه خانوادههایی که از هم جدا میشوند در آن، ارزشهایی را به شما یادآور میشوند. داستان توکیو در بسیاری از معتبرترین نظرسنجیها، در دسته بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ژاپن است. برای مثال در رویدادی که در جشنواره فیلم بوسان در سال ۲۰۱۵ برگزار شد، منتقدان و هنرمندان بزرگ، داستان توکیو را بهعنوان بهترین فیلم آسیایی تمام دوران معرفی کردند.
۵. شاهزاده مونونوکه (Princess Mononoke)
ژانر: انیمه
سال انتشار: ۱۹۹۷
کارگردان: هایائو میازاکی
شاهزاده مونونوکه که داستانش در قرن چهاردهم جریان دارد، افسانه زیستمحیطی میازاکی است که داستان جنگجوی جوان و شاهزاده امیشی به نام آشیتاکا را دنبال میکند. این دو شخصیت با دنیای صنعتی و خدایان و ارواح ساکن در جنگل سروکار دارند. از آنجا که پایه و اساس جریان زندگی آنها متزلزل شدهاست، آشیتاکا باید صلح را بین قبیله انسانی که بهطرز خستگیناپذیر در حال ساختن یک شهر آهنی هستند و خدایان حیوانات به رهبری شاهزاده مونونوکه، که برای محافظت از جنگل با آنها میجنگند، ایجاد کند. میازاکی از طریق خلق تصاویر خیرهکننده، شورشی از عظمت و شکوه بصری ایجاد میکند.
ما موجودات شگفتانگیزی مانند خدای گرازهای اهریمنی و خدایان گرگهای غولپیکر را در این انیمه مهم میبینیم و به دنیایی منتقل میشویم، که در آن عدهای در تلاش برای زندگی مسالمتآمیز هستند. اما بخش متمایز فیلم، تمثیل زیستمحیطی است، که او برای طرح پرسشهایی درباره حفظ و حتی توسعه طبیعت استفاده میشود. بهطورکلی، شاهزاده مونونوکه یکی از بزرگترین انیمههای حماسی است، که تا به حال ساخته شدهاست.
۴. عزیمتها (Departures)
ژانر: درام
سال انتشار: ۲۰۰۸
کارگردان: یوجیرو تاکیتا
بازیگران: ماساهیرو موتوکی، ریوکو هیروسوئه و تسوتومو یامازاکی
در فیلم عزیمتها داستان زندگی یک نوازنده ویولن سل به نام دایگو کوبایاشی را دنبال میکنیم، که ارکسترش بهتازگی منحل شدهاست. پس او به همراه همسرش به زادگاهش بازمیگردد، تا زندگی و حرفه جدیدی را شروع کند. دایگو با گرفتن یک شغل شوم از یک آژانس تبلیغاتی، شروع به کار به عنوان یک مسئول کفنودفن میکند و اجساد را برای مراسم تشییع جنازه آماده میکند. او در ابتدا با پیشداوری با این شغل روبرو میشود، اما خیلی زود روحیه خاصی پیدا میکند، که نقشش را میپذیرد.
داستان فیلم در حومه شهر در استان یاماگاتا میگذرد، و دایگو را نشان میدهد که با لطافت و خیلی آرام مردهها را تمیز میکند و به آنان لباس میپوشاند. کارگردان یوجیرو تاکیتا هر صحنه را با احساسات ظریف و مضامین متحولکننده و شوخطبعی خاص خود آغشته میکند. جای تعجب ندارد که این فیلم در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه اسکار بهترین فیلم بلند بینالمللی شد، زیرا عزیمتها به شما میآموزد که یکدیگر را آنطور که باید ببینید.
۳. شهر اشباح (Spirited Away)
ژانر: انیمه
سال انتشار: ۲۰۰۱
کارگردان: هایائو میازاکی
نام نبردن چندباره از آثار هایائو میازاکی در فهرست بهترین فیلمهای ژاپنی جرم است، زیرا این کارگردان افسانهای ما را با شاهکارهای زیادی مجذوب خود کردهاست. در شهر اشباح، داستان چیهیرو، دختر ده سالهای را دنبال میکنیم که با والدینش در مسیر محل زندگی جدیدشان، از یک شهربازی متروک سردرمیآورد. در آنجا چیهیرو وارد دنیای ارواح شده و متوجه میشود که والدینش به خوک تبدیل شدهاند. او که به عنوان شاگرد یک جادوگر به دام افتادهاست، باید راهی برای آزادی والدینش بیابد و به خانه و دنیای انسانها بازگردد.
میازاکی سرزمینی فانتزی را تداعی میکند که در آن ارواح در اوقاتفراغتشان، خود را آنجا سرگرم میکنند. ایدهپردازیهای تحسینبرانگیزی مانند حمام بزرگ، شخصیت بیصورت، از یاد بردن نام و طبیعت در شهر اشباح وجود دارد. اما در نهایت، این فیلم درباره چیهیرو و سفر او برای کشف خودش است. باوجود اینکه چیهیرو پس از نجات یافتن چیزی از دنیای ارواح به یاد نمیآورد، اما از طریق کمک به دیگران، معنای واقعی هدف و عشق در زندگی را آموختهاست.
۲. هفت سامورایی (Seven Samurai)
ژانر: درام حماسی
سال انتشار: ۱۹۵۴
کارگردان: آکیرا کوروساوا
بازیگران: تاکاشی شیمورا، توشیرو میفونه و سوجین کامییاما
هفت سامورایی یک فیلم حماسی است که به ماجراهای مردم روستایی میپردازد، که هفت سامورایی بیکار را برای دفاع از خود و خانهشان در برابر راهزنان استخدام میکند. همانطور که ساموراییها از مردم روستا محافظت میکنند و به آنها آموزش میدهند، ۴۰ راهزن به آنجا حمله میکنند. هفت سامورایی کوروساوا که در بسیاری از رتبهبندیها بهترین فیلم تاریخ سینمای جهان محسوب میشود، شایسته جایگاه ابتدایی این فهرست است، زیرا آنچه در ادامه داستان فیلم میبینیم، فقط یک داستان اکشن و ماجراجویی نیست، بلکه کاوشی عمیق در آسیبهایی است براثر قدرت، که بر وجدان و اعمال انسان وارد میشود.
کوروساوا در طرحریزی مضامین پیچیدهای مانند طبقه اجتماعی، غرور و بار و فشار رهبری در مجموعهای پر از سکانسهای اکشن، شخصیتهای واقعی و تصاویری غنی استاد است. گروه بازیگری هفت سامورایی به رهبری توشیرو میفونه، هر کدام گذشته و دغدغههای خاص خود را دارند. بهطورکلی، هفت سامورایی یکی از آن فیلمهایی است، که علیرغم دو ساعت و نیم زمان، بسیار جذاب و خوشحسوحال است، و هر دقیقه تماشای آن ارزش دارد.
۱. ماشینم را بران (Drive My Car)
ژانر: درام
سال انتشار: ۲۰۲۱
کارگردان: ریوسوکی هاماگوچی
بازیگران: نیشیجیما هیدهتوشی، ریکا کیریشیتا، ماساکی اوکادا و توکو میورا
ماشینم را بران برنده بهترین فیلم بلند بینالمللی اسکار، نخل طلای کن، گلدن گلوب، انجمن منتقدان فیلم لسآنجلس، حلقه منتقدان فیلم نیویورک و انجمن ملی منتقدان فیلم و دارای ۱۶۸ بار نامزدی جایزه از فستیوالهای معتبر جهانی و دریافت ۷۷ مورد از آنها است. این فیلم با الهام از مجموعه داستان کوتاه «مردان بدون زنان» نوشته نویسنده بزرگ ژاپنی «هاروکی موراکامی» و دیگر داستانهای کوتاه این مجموعه ساختهشدهاست. ماشینم را بران اثری خیرهکننده است، که مضامینی مانند؛ از دست دادن، خیانت، بخشش و قدرت ارتباط انسانی را بررسی میکند.
داستان این فیلم درباره شخصی بهنام یوسوکه کافوکو، کارگردان و بازیگری تنها است، که برای تولید نمایشنامهای با عنوان «عمو وانیا» به هیروشیما میرود، اما در این روند با راننده زن جوان خود، رابطهای برقرار میکند. این دو درحالیکه زمانهایی را در ماشین میگذرانند و بین تمرینهای نمایشش سفر میکنند، داستانهایی درباره گذشته دردناک خود به اشتراک میگذارند.
اگر همین طرح به کارگردان دیگری داده میشد، داستان را به یک فیلم معمولی و کلیشهای تبدیل میکرد. اما ریوسکی هاماگوچی تفاوت ظریفی را ایجاد میکند، که در فاصله بین کلمات، در سکوت طولانی و نماهای نزدیک و جزییات احساسی، فراتر میرود. وقتی با گذشت ۴۰ دقیقه از تیتراژ فیلم هنوز هیجان مخاطب به قوت خود باقی است، باید بدانید که با فیم خوبی طرف هستید. ماشینم را بران بهترین تجربهای است، که میتوانید در یک ماشین ساب قرمز داشتهباشید.
۲۲۰۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904547