Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-05-09@15:27:44 GMT

آوازهای بلند مردان و عمر کوتاه زنان

تاریخ انتشار: ۱۱ شهریور ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۰۴۲۱۰۹۷

آوازهای بلند مردان و عمر کوتاه زنان

رمان بند محکومین، نوشته کیهان خانجانی حکایات مردانی ا‌ست که در زندان لاکان رشت درون بند محکومین زندانی‌اند. این زندان همچون هزارویک شب، هزارویک حکایت دارد و این بند، بیست‌وپنج اتاق و دویست‌وپنجاه محکوم دارد. محمود رضایی منتقد ادبی

ایران آنلاین/     از این تعداد زندانی در رمان، با شانزده نفرشان آشنا می‌شویم که پانزده نفرشان مرد و یک نفرشان دختر است: «یک‌ شب در بند محکومین مرد باز شد، یک دختر را انداختند درونش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

» ساختار حکایات مردان این گونه است: هر حکایت به دو بخش تقسیم می‌شود؛ بخش اول، فلاش‌بک به زندگی عاشقانه پیش از زندان شخصیت‌؛ بخش دوم، روایت بزهکاری و دستگیری شخصیت‌. دختر، شهرزاد بند محکومین است اما راوی این رمان، برخلاف هزارو یک شب، مرد است و برخلاف هزارو یک شب، هزارو یک حکایت را می‌خواهد در یک‌شب بگوید؛ گویی فقط یک‌شب حق حیات دارد. ضرب‌المثلی ژاپنی می‌گوید: به پرنده‌ای گفتند چرا این‌قدر مقطع می‌خوانی؟ گفت من آوازهای بسیار دارم و عمر کم. از زمانی‌که دختر به‌ بند انداخته می‌شود، نخستین چیزی که ذهن خواننده را درگیر می‌کند، ماهیت اوست و تا انتهای رمان ادامه دارد: «دختره دختر نبود پسر بود»، «دختره دوربین مخفی بود»، «دختره آدم‌فروش بود»، «آخرش حکایت دختره درون کله‌ام سفید ماند: کی بود؟ چرا آمد؟ کجا رفت؟»

 دختر، هرکه هست، با مردان رمان عجین می‌شود و سرگذشت‌ تک‌تک‌شان که به‌نوعی با زنی رقم خورده بود، زنده می‌شود. گویی رستاخیز «آنیما»ی این مردان رخ می‌دهد: «دختره روح زن خان بود»، «دختره روح خواهر رفیق‌مهندس بود»، «دختره روح مادر جوان‌مرگ پهلوان بود» و...  با این اوصاف در یک وجه این رمان دختر انداخته شده در بند، گاه به‌صورت عشق یک زندانی، گاه دختر پدری، گاه مادری، گاه زن مردی، گاه خواهر کسی و غیره جلوه‌گر می‌شود؛ حکایت زاپاتا: «عشق من دختر فامیل بود»، حکایت آخان: «عشق خان مادرش بود»، حکایت عمووزیر: «عشق عمو دو دخترش بودند»، حکایت رفیق‌مهندس: «عشق مهندس خواهرش بود» و... هرچه که نور را به جای‌جای متن می‌تابانیم، گوشه‌های بیشتری روشن می‌شود و یکی از گوشه‌ها، راوی است، آن‌هم راوی نامطمئن که نمی‌شود به او اعتماد کرد، چون معلوم نیست که کل این حکایات راست است یا که تخیل و توهمش بوده و اصلاً ماجرای دختری در کار نبوده است: «دختره اصلاً وهم و توهم همه جمع و جمیع محکومین بود.» راوی در خلال روایت، ما را به‌طور قطع از برخی چیزها مطمئن نمی‌کند، صرفاً بدین دلیل که او خود نیز از آنها مطمئن نیست و اینکه حرفش را نیز کسی باور نمی‌کند: «قصه من قصه آدمی‌ست که هرچه‌قدر درد بکشد، ناله بزند، هیچ‌کس باور نمی‌کند.»، «چرا هیچ‌کس حرف بنگی‌جماعت را نمی‌خواند؟» و از طرفی این راوی مدام در هیر و ویر خماری و نشئگی است: «متاع کشیده بودم و کنار کریدور چندک زده بودم»، «هنوز فهم نمی‌کردم خوابم، بختک من را گرفته، قرقی به من زده، توهم پنجاه‌پنجاه است، نشئگی‌ام هفتاد به بالابالاهاست؟». انتخاب این راوی، یک پای متن را در هوای نسبیت گذاشته است و چنان تصور می‌شود که این اتفاق‌ها حقیقت نیست و هیچ قرارداد ثابتی وجود ندارد. در عین حال، یک پای متن را بر زمین قطعیت گذاشته است و چنین برداشت می‌شود که همه این اتفاقات مو به مو حقیقت محض بوده‌اند.  

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۰۴۲۱۰۹۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رضایت حاکمیت به پوشش زنان ۲۰ سال پیش | همان بدحجابانی که کافر بودند!

عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «پیش‌بینی دو دانش‌آموز» در روزنامه اعتماد نوشت:

اخیرا یک فیلم کوتاه یک دقیقه‌ای بازنشر شده که دو دختر خانم دبیرستانی به مدت یک دقیقه درباره فشارهای اجتماعی نسبت به دختران حرف می‌زنند. این فیلم تولید سال ۱۳۸۲، یعنی ۲۱ سال پیش است. هر دو دختر خانم که حدود ۱۵ تا ۱۷ساله هستند با حجاب و مقنعه کامل و روپوش مدرسه بدون ذره‌ای آرایش به خوبی و مسلط حرف می‌زنند. آنان فشارهای اجتماعی را به خوبی به فنر تمثیل می‌کنند. جامعه را متحول می‌دانند که اگر فشار نباشد مردم خود را تطبیق می‌دهند. ولی اگر جلوی این فنر گرفته و فشرده شود، به جایی می‌رسد که دیگر، توان حفظ آن را ندارند و یک باره فنر باز می‌شود.

آنان قاعده‌ای را با زبانی ساده توضیح می‌دهند که «مردم از آنچه منع می‌شوند به آن حریص‌تر می‌شوند.» سپس شرح می‌دهند که چرا مردم به سوی تبلیغات ماهواره‌ای می‌روند. اینها عین جملات آن دو دختر خانم نبود ولی مضمون دقیق آن‌ها است. ای کاش می‌دانستیم که اکنون آن‌ها کجا هستند؟ چه پوششی دارند؟ چه تفکری دارند؟ و آیا همچنان با همان آرامش و متانت سخن می‌گویند یا به افرادی عصبی تبدیل شده‌اند؟

پس از رها شدن این فنر در سال ۱۴۰۱ چه رفتاری از خود نشان داده‌اند؟ اکنون نمی‌دانیم که آن دو دختر خانم چه وضعی دارند ولی از روی موارد مشابه فراوان آن‌ها که در دور و نزدیک می‌بینیم، می‌توانیم بگوییم که سرنوشت آن نسل به کجا رسیده است؟ آنان متولدین دهه ۱۳۶۰ بودند که اواخر جنگ به دنیا آمدند. در دوره اصلاحات به بلوغ رسیدند. ولی هیچ کس وقعی به سخنان بدیهی آنان نداد.

آنان در آن مقطع زمانی دانش‌آموزانی عادی بودند؛ نه مدرک دانشگاهی داشتند و نه تجربه عمیق سیاسی و اجتماعی، ولی با همان چند سالی که در متن جامعه حضور داشتند، به صورت شهودی و حسی متوجه شده بودند که تحت فشار اجتماعی هستند. آنان چنین می‌اندیشیدند که تحت فشارند که چگونه فکر کنند، چه بپوشند، کجا بروند، کجا نروند و… و این را حس می‌کردند، که این فشارها در حال افزایش است و می‌دانستند که به جایی خواهد رسید که دیگر سیاستمداران و پدرخوانده‌های جامعه قادر به نگهداری این فنر در حالت فشرده شده نخواهند شد، خسته می‌شوند و دیر یا زود این فنر رها خواهد شد، و آنگاه باطن جامعه آشکار می‌شود. باطنی که شاید در یک فرآیند طبیعی و متعارف به گونه دیگری ظاهر شود.

امروز حکومت به پوششی از زنان رضایت می‌دهد که ۲۰ سال پیش آن را کفر ابلیس می‌دانست. ولی رسیدن به این پوشش با هزینه‌های زیاد برای دو طرف بوده، و هنوز هم معلوم نیست که چند سال بعد به کجا برسد؟

این نسل اعم از دختر و پسر و البته دختران بیشتر، نادیده گرفته شدند ولی کسی توان حذف آنان را نداشت و ندارد به همین علت در فردای برداشتن اهرم از روی فنر، به میدانی پرتاب می‌شوند که خواسته خودشان نبوده است.

پرسش این است که چرا گوش شنوا و ساز و کاری مناسب برای شنیدن آن نجواهای آرام وجود نداشت تا با بحران ۱۴۰۱ مواجه نشویم؟

دیگر خبرها

  • رای تحسین برانگیز فدراسیون تاج!
  • تأثیری که بی‌حجابی در بدعاقبتی دارد
  • رئیسی: نگاه ما به زنان همان نگاه اسلام است
  • منزوی کردن زنان را قبول نداریم
  • چه شده که زنان در ورزشگاه ها حرف های رکیکی می زنند که تا حالا مختص مردان بود؟
  • کاری که زنان با دختر دف‌نواز کردند! فرزند مطهری : «من مخالفتی نداشتم برخی زنان گفتند نباید دف بزند» می‌گویند لاک غلیظ داشته است (فیلم)
  • عاشق‌ترین دختر پرسپولیسی در روز ممنوع‌الورودی به ورزشگاه! | تصویر
  • رضایت حاکمیت به پوشش زنان ۲۰ سال پیش | همان بدحجابانی که کافر بودند!
  • ۱۰ دلیل برای بی خوابی در زنان | یک زن چقدر به خواب نیاز دارد؟
  • بانکی پور سند روابط جنسی مردان ترکیه با زنان پُرشمار را منتشر کرد | عدد یاد شده به چه معناست؟ +لینک منبع